مادر شدن، از من یک کارآفرین ساخت
گپ و گفتی صمیمانه با بانوی کارآفرینی که هنر را به اعتقاداتش پیوند زده است
فاطمه دولتی/مجله خانه خوبان شماره 124
کارآفرینی، واژهای است که در نگاه اول، بزرگتر از توان ما به نظر میرسد. یعنی وقتی حرف از کارآفرینی یا راهاندازی یک کسب و کار کوچک به میان میآید، گمان میکنیم ما قابلیت انجام آن را نداریم و نمیتوانیم بهخوبی از پس آن برآیم؛ اما پای حرف افراد موفق در این زمینه که بنشینی، میبینی شاید آنقدرها هم که فکر میکنی، سخت نباشد. شاید بتوانی با هدف، خلاقیت، برنامهریزی و پشتکار، یک کارآفرین باشی. در این شماره به سراغ یک کارآفرین خانم رفتیم تا با روند موفقیتش بیشتر آشنا شویم.
**
عشق به هنر را به اعتقادات و دغدغههایش پیوند زده و پس از سالها تلاش، حرفی برای گفتن دارد. مشتریهایش را پیدا کرده و با ارائة کار باکیفیت به آنها توانسته توجهشان را جلب کند. حالا در گوشه و کنار این کشور، دختران و بانوان، او و محصولاتش را میشناسند و هر بار با دیدن کارهای نو و دلبرش، چشمهایشان برق میزند. حسناسادات بنیطبا پس از مادر شدن، با هدف اینکه بیشتر کنار دخترک تازه متولد شدهاش باشد و مشغلههای کاری، او را از تربیت فرزندش دور نکند، به هنر و تولید روی آورد. او تولیدکنندة محصولات و ملزومات حجاب است. انواع ست روسری و ساق دست و کیف و ساعت، یقة حجاب و هدبند تا گیرهها و سنجاقهای خاص و زیبا.
برای ما از خانم بنیطبا بگویید؛ از خودش و روزی که تصمیم گرفت یک هنرمند کارآفرین باشد.
حسناسادات بنیطبا هستم. متولد تیرماه 63، کارشناسی ارشد عرفان اسلامی، متولد شیراز هستم و هشت ساله که ازدواج کردم و پنج ساله که مادر یک فرشتة ناز و مهربانم. رؤیای تولید همیشه توی سرم بود. از کارهای دستی آغاز کردم. چیزی که از بچگی توی خونم جریان داشت. هنر و رنگ. نقاشی روی پارچه، برایم تجربهای زیبا، دلنشین و بهیادماندنی بود؛ اما حدود چهار سال پیش با ورود دختری کوچولو به زندگیمان، رنگ بازی کمی سخت شد. شروع کردم به آفرینش زیورآلات و محصولات حجاب. خلق کردم و خلق کردم و لذت میبردم از هر ترکیب و ابتکار جدیدی که توی کارم استفاده میکردم. راستش من در نوجوانی، کلاسهای مختلف هنری شرکت میکردم و تقریباً سعی میکردم با هر هنری ـ حتی در حد کم ـ آشنا بشوم؛ اما از سال 89 مجذوب کار ساخت زیورآلات شدم و به صورت خیلی محدود شروع به کار کردم و وقتی با استقبال دوستان و اطرافیان روبهرو شدم، کارم را گسترش دادم و هر روز انگیزة بیشتری برای کار پیدا کردم.
یعنی برای کاری که امروز انجام میدهید، به طور تخصصی آموزش دیدید؟ و اگر کسی بخواهد کار شما را یاد بگیرد باید به دنبال کلاس باشد؟
من در واقع یک جلسة یک ساعت و نیمه پیش یکی از دوستانم رفتم و در حد خیلی ابتدایی آموزش دیدم؛ ولی به حدی مجذوب این کار رنگی و متنوع شدم که با دیدن کلیپهای آموزشی و دقت در عکسهای محصولات هنری، کمکم پیشرفت کردم و با سبکهای جدید کار آشنا شدم.
شما تحصیلات دارید، از چه دانشگاهی فارغالتحصیل شدید؟
من دانشآموختة دانشگاه امام صادق(ع) هستم.
با توجه به تحصیلاتتان، هیچ وقت دنبال کارمندی و شغل ثابت نرفتید؟
البته که شغل کارمندی و کاری که به نوعی تکرار داشته باشد، هیچ وقت مورد علاقة من نبود؛ اما در یک دورة سهساله پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد در انتشارات میراث مکتوب که در کار چاپ کتب خطی قدیمی هستند، مشغول به کار بودم. البته کارهای هنری رو هم در کنار این شغل ادامه میدادم و بعد از تولد دخترم، بهکلی کار اداری را کنار گذاشتم.
پس میشود گفت به دنیا آمدن یک گلدختر، نقطة عطف کارآفرینی شما بود. چرا با به دنیا آمدن فرزندتان این تصمیم رو گرفتید؟
در واقع مادر شدن، مسیر زندگی و شرایط مرا بهکلی تغییر داد و اتفاقاً مرا رساند به آن چیزی که سالها در وجودم بود و به رشد دادنش احتیاج داشتم. آن چیز، بها دادن به علایق هنریام بود. به خاطر استرسهای زیاد کاری و مشغلههای مادری نمیخواستم به طور ثابت کار کنم؛ البته شغلم را دوست داشتم؛ چون به فرهنگ سنتی اسلامی ـ ایرانی مرتبط بود؛ اما بیشتر از همه به خاطر دخترم آن کار را رها کردم.
چرا سراغ ملزومات حجاب رفتید؟ شما میتوانستید دنبال تولید محصول دیگری بروید؛ محصولی که زودتر شما را به پول برساند.
علاقه. هیچ وقت به کارم به عنوان یک منبع اقتصادی صرف نگاه نکردم؛ بلکه همیشه بعد فرهنگی و معنوی کار برایم مهم بود؛ برای همین و در راستای ادغام این دو، کار ملزومات را به طور تخصصی ادامه دادم. نمایشگاههای مختلفی برگزار کردیم و از محصولاتمان بهشدت استقبال میشد؛ اما یک روز در یکی از این نمایشگاهها که توی یک مؤسسة قرآنی برگزار شده بود، مادر یکی از بچههای آن دارالقرآن، کارت مرا گرفت و من فکر نمیکردم این شروع و تولد یک برند جدید باشد. مدتی پس از آغاز آشنایی من با خانم رحیمی، دوست عزیزم که بسیاری از ایدهها و طراحیهای ما را ایشان انجام میدهند، برند مخصوص ما شکل گرفت. ما تصمیم گرفتیم برای جامعة بانوان محجبه و دخترانشان، کارهایی خاص و متفاوت تولید کنیم که در عین حفظ وقار و حجاب کامل، زیبایی و شیکپوشی را به همراه داشته باشد.
شاید خیلیها تصور کنند شروع یک کار جدید و نو با استقبال زیادی مواجهه نمیشود. برای شما چطور بود؟ حامی خاصی هم داشتید؟
حقیقت این است که استقبال، واقعاً بیش از حد تصور ما بود و البته کمک خدای مهربان بود که ما توانستیم بدون حمایت نهادهای مختلف و فقط با توکل بر خدا این راه را شروع کنیم و با تمام سختیهای مالی که در چند سال اخیر گریبان تولیدکنندهها را گرفته، تا اینجا پیش بریم و البته از نظر من، یکی از مهمترین عوامل پیشرفت ما، اتحاد و همدلی تمام همکاران و دوستانی بود که در مجموعه مشغول به فعالیت هستند. افرادی به عنوان اصلیترین اعضای این مجموعه، شبانهروز در تلاشاند تا در عین ارائة محصولات متنوع، همچنان بهترین کیفیت به مشتریان ارائه بشود. در این راه، خانوادههای ما بیشترین همکاری را داشتند؛ چون زمان زیادی را برای کار اختصاص میدهیم و تبعاً درک همسران و فرزندان و کمک پدر و مادرهایمان اگر نبود، نمیتوانستیم تا اینجای کار پیش برویم.
برای فروش و بازاریابی چهکارهایی انجام دادید؟
پیدا کردن بازار فروش یا همان بازاریابی، در واقع یک مهارت است که ما سعی کردیم بیشتر از طریق ارائة خدمات و کیفیت بالای محصول، مشتریهایمان را به مبلّغ تبدیل کنیم و خدا را شکر این راه خوبی بود. فعالیت در فضای مجازی هم بسیار مفید بود و در گسترش بازاریابی به ما کمک کرد. ما همیشه سعی میکنیم متفاوت باشیم و مشتریهایمان را راضی نگه داریم؛ مثلاً خدمات پس از فروش داریم، روسریهایمان دور دستدوز یا دورژور میکنیم و اینگونه یک کار متفاوت ارائه میدهیم. کیفهای تولیدی ما فوق العاده سبک هستند و با دو تا جیب جداگانه و فضای داخلی که کاملا آسترکشی شده، خیال مشتری را بابت استحکام و کارایی محصول راحت میکنند. برای همة محصولاتمان شناسة ثبت و کد شیما گرفتهایم و حتی حق معنوی تولید بعضی از کارها را به نام خودمان ثبت کردیم و کوشیدیم برای همة سنین، کارهای جذاب داشته باشیم. از دخترکهای سهساله تا مادربزرگهای مهربان.
تا به اینجای کار چقدر پیشرفت داشتید؟ آیا فرد دیگری هم به عنوان همکار به شما اضافه شده است؟
الآن به لطف خدا، ما یک تولیدی داریم. حتی برخی روسریهایمان کاملاً ایرانی و تولید خودمان است. کارهایی که کاملاً قابل رقابت با محصولات خارجی هستند و مهمتر از آن، الآن بیش از 40 نفر مستقیم یا با واسطه، در خانوادة محصولات ما مشغول به کار هستند.
آرزوی شما چیست؟
خب طبیعتاً یکی از مهمترین آرزوهای من، پیشرفت در زمینة شغلیام است؛ ولی از آن مهمتر از ته دل دوست دارم و آرزو دارم اوضاع اقتصادی کشورم بهبود پیدا کند و تمام کسانی که دوست دارند فعالیتهای اقتصادی داشته باشند، با طیب خاطر وارد این عرصه شوند.
مطمئنا خانمهای زیادی دوست دارند به موقعیت کنونی شما برسند. حرفی دارید تا برای آنها چراغ راه باشد؟
همیشه به خودشان ایمان داشته باشند. خواستن توانستن است. به دنبال کشف استعدادهایشان باشند و همان را دنبال کنند و مطمئن باشند که با توکل به خدا، بهترین راه جلوی پایشان قرار میگیرد.
- بازدید: 0