فوریتهای روانپزشکی

امروزه بيشتر محققين غربي خودكشي را پديده اجتماعي پيچيده اي مي دانند كه با عوامل روانشناختي، بيولوژيك و اجتماعي در ارتباط است. اعتقاد براينست كه خودكشي از احساس غيرقابل تحمل بودن زندگي توسط فرد ناشي مي شود. اين افراد مرگ را تنها راه گريز از درد و مصيبت هاي فراوان، بيماريهاي لاعلاج، شكست هاي عاطفي و ... مي دانند. شخصي كه خودكشي مي كند، تنهايي و نااميدي را تجربه كرده است. اين افراد تعارضات دوگانه اي دارند بين زندگي همراه بااسترس بي پايان و عدم امكان هرگونه تغيير يا بهبود در شرايط زندگي. بطور كلي نمي توان خودكشي را يك عمل تصادفي دانست، بلكه خودكشي نوعي رهايي از مشكلات و بحران هايي است كه رنج بسيار زيادي را براي فرد ايجاد كرده است.
95% افرادي كه خودكشي مي كنند دچار نوعي بيماري رواني هستند كه در ذيل توضيح داده مي شود:
1- شايع ترين بيماري رواني در مبتلايان به افكار خودكشي، افسردگي (بويژه افسرده هذياني) است (80%). مهم ترين عامل در پيش بيني خودكشي در بيماران افسرده، احساس نااميدي و درماندگي است. بيماران افسرده ي تحت درمان يا بدون درمان كه ناگهان بدون دليل احساس بهبودي و آرامش مي كنند و بيماراني كه در هفته هاي اول درمان قراردارند كه خلق و اراده اشان افزايش يافته اما تمايلات خودكشي در آنها فروكش نكرده است، شديداً درمعرض خطر خودكشي هستند. در دوره هاي افسردگي بسيار طولاني نيز بيمار در معرض خودكشي است.
2- اسكيزوفرني 10% موارد را شامل مي شود. اين بيماران به دليل افكار هذياني با توهمات شنوايي آمرانه دست به خودكشي مي زنند. در اين گروه معمولاً مردان جوان با سابقه مزمن بيماري درمعرض خطر بسياري هستند و ندرتاً خودكشي در آنان قابل پيش بيني است.
3- دمانس و دليريوم در 5% موارد، علت خودكشي هستند. در اين بيماران علت اصلي افسردگي يا اختلال شناختي همراه با دمانس يا دليريوم است.
4- اختلالات همراه به ويژه اعتياد به الكل يا مواد مخدر يا اختلالات شخصيتي نيز از اختلالات زمينه اي موجود در بيماراني است كه اقدام به خودكشي مي كنند.
5- پنج درصد افرادي كه خودكشي مي كنند بيماري رواني خاصي ندارند. از دست دادن روحيه، بيماري هاي كشنده و انتهايي، دردهاي مزمن (حتي درصورت نداشتن افسردگي) از علل خودكشي در اين گروه است.
ساير عوامل موثر در ارزيابي خطر خودكشي عبارتند از: انزواي اجتماعي و نداشتن منابع حمايت كننده، داشتن يك هدف و نقشه براي خودكشي، سابقه خودكشي هاي قبلي بخصوص اگر آخرين اقدام جدي و برنامه ريزي شده باشد، احساس اين كه خودكشي تنها راه حل است، جنس مذكر، افزايش سن، تجرد (مرگ همسر يا طلاق)، بيكاري و مهارت هاي شغلي پايين.

 

روشهای درمان بیماری

پیشگیری:

بهترين درمان، پيشگيري است، چراكه اغلب خودكشي ها در بيماران روانپزشكي اتفاق مي افتد كه با درمان مناسب مي توان از بروز آن جلوگيري كرد.

بستری کردن:

مهم ترين تصميم باليني درمورد بيماران داراي افكار خودكشي، بستري كردن يا نكردن آنهاست.
همه اين بيماران نيازي به بستري كردن ندارند و برخي از آنها را مي توان بصورت سرپايي درمان نمود ولي فقدان نظام حمايت اجتماعي قوي، سابقه رفتار تكانشي و نقشه انجام خودكشي از مواردي است كه بستري كردن را ضروري مي سازند.